به گزارش ریاح، حجتالاسلام و المسلمین علی شیرازی جانشین رئیس سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، همانطور که خودش هم اذعان می کند نزدیک به چهل سال همنشین و مجاور شهید سلیمانی بوده است و خاطرات بسیاری از آن شخصیت بزرگ دارد.
او معتقد است حاج قاسم را همانگونه که بود باید تفسیر و تبیین کرد و کسی باید از حاج قاسم حرف بزند که اوّلاً، حاج قاسم را بشناسد و ثانیاً، واقعیتها را بگوید.
به بهانه کتاب «حاج قاسمی که من می شناسم» به سراغ وی رفتیم که در ادامه متن کامل گفتوگو را میخوانید:
سوال: در ابتدا پیرامون کتابی که منتشر کردید یک توضیح کلی راجع بفرمایید.
حجت الاسلام علی شیرازی: من از حاج قاسم خاطرات زیادی دارم؛ چون ما نزدیک به چهل سال با هم رفاقت داشتیم. بعد از شهادت حاج قاسم، حضرت آقا بحث مکتب را مطرح کردند و من هم در رابطه با شاخصهای مکتب کتابی نوشتم که سال گذشته منتشر شد. بعد، آقای علامیان پیشنهاد دادند که بنده خاطرات دوران جنگ و جبهه خود را بهصورت کتاب بنویسم و ایشان تدوین کنند که هنوز هم منتشر نکردیم.
آقای علامیان بهترین فردی است که میتوانست برای نوشتن و تدوین کتاب خاطرات حاج قاسم به من کمک کند؛ چون سالها با او آشنا بودم و میدانستم که با نوع بیان من و مباحث حاج قاسم آشناست. به ایشان پیشنهاد همکاری دادم و کار را شروع کردیم. سال گذشته قرار بود که این کتاب برای سالگرد چاپ شود، اما برخی از دوستان گفتند که خاطرات شما کامل نیست. درست هم میگفتند. اگرچه من گفتم خاطرات همین است، اما آقایان فشار آوردند تا من یکسری مطالب را اضافه کنم. جلسهای گذاشتم و بعضی از خاطرات اضافه شد و بعد کتاب آماده چاپ شد. مدتی هم برای گرفتن مجوز و تهیه کاغذ درگیر بودیم تا بحمدالله قبل از دومین سالگرد کتاب منتشر شد.
سوال: در نوشتن این خاطرات، حساسیت و چهارچوبی داشتید؟ شاخص شما برای ذکر این خاطرات چه بود؟
حجت الاسلام علی شیرازی: قطعاً در مورد حاج قاسم خاطرات و مباحث محرمانهای وجود دارد که قابل بیان نیست. به زینب خانم هم گفتم که من این کتاب را بر اساس صداقت تنظیم کردم؛ سعی کردم تمام اتفاقاتی که بین خودم و حاج قاسم افتاده را بیان کنم تا بتوانم روی آن قسم حضرت عباس بخورم که واقعیت دارد. من دنبال واقعیت حاجی بودم. حضرت آقا فرمودند که باید انقلابیگری و خط قرمز و بعد معنوی و عرفانی حاج قاسم بیان شود؛ حتی من در کتاب شاخصها هم گفتم که اینها ذرهای از عظمت حاج قاسم است. حاج قاسم، در سال ۶۰ که وارد جنگ میشود، اولین کلاس عرفان را آغاز میکند و در سال ۶۸ فوق دکترای عرفان خود را میگیرد.
من در بعد خودسازی، کمتر کسی را مثل حاج قاسم میبینیم. اینکه میگویم کمتر کسی، بهخاطر اینکه امام و آقا را هم لحاظ میکنم. امام و حضرت آقا در ولایت فقیه نمونه هستند، اما حاج قاسم بهعنوان شاگرد مکتب امام و رهبری نمونه بود. البته، من از نگاه خود میگویم که هیچکس مثل او نبود. دیدگاه حضرت آقا هم همین است. ما هیچ فرماندهی نداریم که شهید شده باشد و آقا دو سال بعد از شهادتش اینگونه برای او اشک بریزد. این عظمت وجودی حاج قاسم بود. آنچه من گفتم یا نوشتم در کتاب «سیمای سلیمانی» چاپ شده است. انشاءالله بتوانیم این سیر را ادامه دهیم.
سوال: کتاب «سیمای سلیمانی» چاپ شده است؟
حجت الاسلام علی شیرازی: بله، این کار قطرهای از اقیانوس بیکران حاج قاسم است. حاجی بر گردن من و ملت حقوق زیادی دارد که من توانستم ذرهای از آن را ادا کنم. خداوند توفیق دهد تا بتوانم بیش از این تلاش کنم و مکتب شهید سلیمانی را در جامعه جا بیندازم.
سوال: هدف و نیت شما برای نگارش این کتاب چه بود؟
حجت الاسلام علی شیرازی: من به سخنان آقا ایمان و باور دارم. وقتی ایشان فرمودند که شهید سلیمانی مکتب است، هدف خود را پیدا کردم.
وقتی حضرت آقا شهید سلیمانی را مکتب خطاب کردند، من احساس تکلیف کردم و با خودم گفتم که باید وارد این راه شوم و آرمانهایی را که شهید سلیمانی به آن پایبند بود، به همه نشان دهم. من در یک سخنرانی، برای حاج قاسم صد ویژگی ناب درآوردم. حاج قاسم، در مباحث معنوی، اخلاقی، دینی، عرفانی و … الگوی ما و نسل جوان است. ما باید این الگو را در تمام جهان و برای نسل امروز معرفی کنیم. برای همین کتاب شاخصها را به پانزده زبان دنیا ترجمه کردیم و در جهان انتشار دادیم. کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم» هم به چندین زبان ترجمه شده است.
من بهدنبال مطرحشدن نیستم. من حتی در روز شهادت حاج قاسم گفتم که فاصله من با حاج قاسم از زمین تا آسمان است. ما باید بتوانیم ذرهای از وجود او را به جامعه، جهان و جوانان دنیا معرفی کنیم و بگوییم ما چنین نیروهایی داریم. منظور از ما جبهه اسلام و مقاومت است. باید بگوییم امام شاگردانی دارد که خود صاحب مکتباند و برای بشریت الگو هستند.
سوال: در این دوازده فصلی که نوشتید، کدام بخش شما را بیشتر تحتتأثیر قرار داد؟
حجت الاسلام علی شیرازی: تمام خصلتهای حاج قاسم خصوصاً مردمداری و اخلاصش زبانزد و ویژه است. بارها گفتم که من از دوران جنگ با حاج قاسم بودم؛ حتی در مقطعی نیرو و مسئول تبلیغات حاج قاسم بودم. هشت سال و نیم هم در نیروی قدس با او بودم. حاج قاسم، هیچ زمانی برای خودش نبود. همیشه فرار میکرد. این یک بعد وجودی حاج قاسم است. حاج قاسم، به هر آنچه که میگفت هم عمل میکرد. از دوران جنگ به معنویت و فرهنگ نیروهایش بها میداد.
سوال: در رسانهها و کتابها چه چیزی بیشتر مغفول مانده که میتوان بیشتر به آن پرداخت؟ آیا این میزان محتواهایی که تولیدشده کافی است؟
حجت الاسلام علی شیرازی: من اکثر کتب و ویژهنامههایی را که برای حاج قاسم نوشتهشده مطالعه کردم. از بین آنها تنها دو کتاب را مفید دیدم. یک کتاب در زمان حیات حاج قاسم چاپ شد که من و حاج قاسم پیگیر شدیم که این کتاب توزیع نشود. الآن در تیراژ بسیار بالا توزیعشده، حتی آن را ترجمه هم کردند. مثلاً، در جایی از کتاب مصاحبه چند سال پیش حاجی را آورده و گفته که حاج قاسم دو فرزند دارد. خب، حاج قاسم آن زمان تنها نرجس خانم و حسین آقا را داشته است. یا از داخل اینترنت مطالب و سخنرانیهای حاجی را جمعآوری کردند و در این کتاب آوردند. من نمیگویم آنچه آورده اشتباه یا درست است، ولی وقتی ما قصد داریم که حاج قاسم را معرفی کنیم، باید به تمام ابعاد ایشان اشاره کنیم. شخصی آمد و در مورد همین کتاب به من گفت حالا شما مرتب میگویید حاج قاسم انقلابی است، آدم انقلابی دو بچه دارد؟ خب، آدم انقلابی پنج بچه دارد.
کسی باید از حاج قاسم حرف بزند که اوّلاً، حاج قاسم را بشناسد و ثانیاً، واقعیتها را بگوید. من به اینکه چه کسی بد یا خوشش میآید، کاری ندارم. ما باید حاج قاسم را همانطور که هست معرفی کنیم تا برای نسل جوان قابل دسترسی باشد. مثلاً، میگویند که هیچگاه دو غذا سر سفره حاج قاسم نبوده است. گفتم چه کسی میگوید؟ هم من خانه حاج قاسم رفتم و دو تا غذا بود، هم حاج قاسم به خانه من آمد و دو نوع غذا بود. اسلام هم میگوید وقتی مهمان دعوت میکنید از او خوب پذیرایی کنید. ما نباید افراط و تفریط کنیم. باید همانی را که حاج قاسم هست بیان کنیم.
پدر شهید محمدخانی میگفت پسر من هم میجنگید، هم کباب برگ میخورد. خب، اشکال ندارد. حاج قاسم، تعریف میکرد اوایلی که آمریکاییها به عراق آمدند، من در خانه شخصی مهمان بودم و ایشان با نان و پنیر و هندوانه از من پذیرایی میکرد. بعد، گفتم من نمیتوانم با نان و پنیر بجنگم. خودم رفتم گوشت، مرغ و میوه خریدم. حاج قاسم، در کربلای یک دستور داده بود که در خط مقدم غذای داغ توزیع کنند. بهترین غذا با نوشابه در کربلای ۵ بود. حاج قاسم، به تمام جوانب نگاه میکرد.
یکبار به من گفت یک عراقی گفته حاج قاسم با ژنرالهای ارتش عراق به خط آمده و همه با لباسهای اتوکشیده و حاج قاسم با دمپایی بود! اصلاً، امکان ندارد. چرا بیخود حرفی را میزنید تا بگویید حاج قاسم سادهزیست است. این سادهزیستی خرابکردن حاج قاسم است. شما بگویید حاج قاسم خیلی ساده بود و فقط نان و پنیر میخورد. اینکه تعریف حاج قاسم نیست. حاج قاسم، در عملیات کربلای ۵ آن هم در خط مقدم به نیروها کباب میداد. ایشان بعد از پایان عملیات کربلای ۵، تمام خانوادههای فرماندهانش را در سد دز جمع کرد و گوسفند ذبح کرد، بعد خود حاجی گوشت را در دیگ ریخت و کباب دیگی درست کرد و به همه داد. منافاتی ندارد، حاج قاسم را همانگونه که هست، تعریف کنید.
مثلاً، میگویند حاج قاسم فقط پیکان سوار میشد. بله، در یک مقطعی اینگونه بود، ولی بعد از جنگ من شاهد بودم که حاج قاسم مجبور بود از کرمان به سیستان و بلوچستان برود. خب، بگوییم حاجی این قسمت خطرناک را با ژیان میرفت کسی باور میکند؟ شما بگویید که حاجی با پیکان به خط مقدم میرفت، امکانپذیر است؟ خب، هر وضعیتی، شرایط و وسایل خاص خود را میطلبد.
سوال: خاطرهای هست که در کتاب نیاورده باشید؟
حجت الاسلام علی شیرازی: حاج قاسم، اعتقاد عمیقی نسبت به اهل بیت داشت. هیچ کجا خودش را مطرح نمیکرد و همیشه اولیاء و دیگران را مطرح میکرد. در عملیات والفجر ۸، گردان ۴۱۰ به فرماندهی حاج احمد امینی از بچههای رفسنجان، گردان غواص خطشکن بود. بنا بود که عملیات انجام شود و گردان غواص باید خط را میشکست تا نیروهای بعدی با قایق عبور کنند. خب، فاصله زیاد و سرعت آب هم بالا بود. حاج احمد با حاج قاسم تماس میگیرد و میگوید که سرعت آب بالاست، بچهها نمیتوانند از آب عبور کنند. حاج قاسم به حاج احمد میگوید، باید بروید و اروند را به پهلوی شکسته حضرت زهرا سلاماللهعلیها قسم بده و مطمئن باش بچهها عبور میکنند.
حاج احمد آب را به حضرت زهرا سلاماللهعلیها قسم میدهد و همه بچهها عبور میکنند. خود حاج قاسم تعریف میکرد که وقتی بچهها عبور کردند و به فاو رسیدند، پشتسرشان آب و جلو هم آتش شدید بود و هیچ راه چارهای نداشتند. میگفت نگاهی به خاکریز کردم و او را به پهلوی شکسته حضرت زهرا سلاماللهعلیها قسم دادم و بچهها عبور کردند. این نگاه حاج قاسم در میدان عمل است. در لبنان و سوریه هم همینطور بود.
بالاتر از فرودگاه سین، عملیات آغاز شده بود و همه در حال حرکت بهسمت منطقه تنف، محل استقرار آمریکاییها بودند. آمریکاییها اعلام کردند که نباید کسی وارد منطقه ممنوعه ما شود، اما نیروها رفتند و وارد تنف شدند. حالا مانده بودند که ادامه بدهند یا نه که ناگهان هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی بلند میشوند و اعلام جنگ میکنند. گلوله و موشک ریختند، اما حاج قاسم در اینجا تصمیم به رفتن گرفت و نگفت که عقبنشینی کنید. گفت اگر برگردیم، دشمن شیر میشود. اینجا سر بزنگاه است و باید ملاحظه نیروها را کرد تا کمتر کشته شوند. تکلیف چه بود؟ در این زمان تصمیم خیلی دشوار است، ولی وقتی انسان به خدا وصل باشد و به آیه «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» ایمان داشته باشد، قلبش آرام میشود. حاج قاسم، در سخنرانیهایش میگوید ما تمام امکانات، تجهیزات، آموزش، سازماندهی و … راه فراهم میکنیم، اما چون به خدا وصلیم، ترس و وحشت نداریم. وقتی ترس نباشد، انسان راحتتر تصمیم میگیرد. وقتی انسان به اولیاء وصل باشد، راه را به او نشان میدهند. وقتی به زندگی حاج قاسم نگاه میکنیم، میبینیم که تصمیمهای ایشان درست است. ما هر قسمتی را با ذهنیات خودمان تفسیر میکنیم؛ حتی حاج قاسم در جایی که از افراد حمایت میکند، نگاهش با نگاه ما هماهنگ نیست و آنجا هم بر اساس تکلیف عمل میکند. حاجی هیچ کجا برای خودش تصمیم نگرفت.
سوال: اگر بخواهید این چهل سال رفاقت را در یک جمله برای ما خلاصه کنید، چه میگویید؟
حجت الاسلام علی شیرازی: من در یک جمله میگویم که حاج قاسم حقیقتاً مرد بود. هیچ کجا به هیچکس نامردی نکرد. بسیاری از رفقای نزدیکش به او نامردی کردند که حالا لزومی ندارد من به این مقوله بپردازم، ولی باید یک روزی اینها را هم بگویم. لازم نیست اسم ببرم، اما تصور خیلیها این بود که حاج قاسم برای سپاه مفید نیست. خدا دست حاج قاسم را گرفت. حالا یکی از روی جهل، یکی از روی هوای نفس حرفی میزند. البته، آنهایی که از روی هوای نفس با حاج قاسم بد بودند، خدا در همین دنیا رسوایشان کرد و رسوایشان میکند. خدا دست حاج قاسم را در سپاه، کشور و در جبهه مقاومت گرفت. هیچکس در این سه جا، مثل حاج قاسم آبرو نداشت. آن کسی که در سپاه محبوب قلبها بود و پاسداران از سر و کولهاش بالا میرفتند، حاج قاسم بود.
در منطقه و کشور هم همین بود. یکبار به شوخی گفتم حاجی! ما تو را هر کجا میبریم اصلاً کسی به ما نگاه نمیکند. وقتی ما ظلمتیم، تو نوری. وقتی نور میآید، همه بهسمت نور هجوم میبرند. خدا چنین شخصیتی به حاج قاسم داد و عزیزش کرد. عزت بعضیها هم بعد از شهادت زیاد میشود. حالا من نمیگویم که عزت حاج قاسم بعد از شهادت زیاد نشد، اما حاج قاسم در دوران حیاتش عزیز بود. من یکبار به حاج قاسم گفتم من باید یک ماه بیایم و دست و پا و پیشانی تو را ببوسم؛ چون من برای سخنرانی به هر استانی که میروم، وقتی من را میشناسند، میگویند از طرف ما دست و پیشانی حاج قاسم را ببوس. من هم یک نیت جمعی میکردم و گاهی پیشانی حاج قاسم را میبوسیدم. مردم عاشق او هستند. بارها به من زنگ میزدند و گاهی من را کلافه میکردند که بیا وساطت کن تا حاج قاسم برای سخنرانی به شهر ما بیاید. گاهی با شوخی میگفتم که من رئیسدفتر حاج قاسم نیستم.
سوال: به نظر شما مهمترین شاخصههای اخلاقی شهید سلیمانی چیست؟
حجت الاسلام علی شیرازی: همانطور که حضرت آقا فرمودند، در رأس این شاخصهها اخلاص است و هیچچیزی مانند اخلاص نیست. حاج قاسم، در اوج اخلاص بود. اخلاص حاج قاسم، در حدی بود که مردم باور کرده بودند که او برای خودش حرکت نمیکند. خداوند هم عزت بسیاری در دوران حیاتش و بعد از شهادت به ایشان داد بهاندازهای که هیچکس در جمهوری اسلامی مثل حاج قاسم تشییع نشد. حضرت امام(ره) فقط در تهران تشییع شدند و قطعا تمام کشور عزادار امام(ره) بود، اما حاج قاسم هم در کربلا، هم در نجف، هم در کاظمین، هم در مشهد، هم در قم، هم در خوزستان و هم در کرمان تشییع شد. بعد از شهادت حاج قاسم از شهرهای مختلف از جمله اصفهان و یزد با من تماس میگرفتند و التماس میکردند در بین راه از اصفهان و نایین و یزد هم عبور کنید. این عشق از اخلاص حاج قاسم نشئت گرفته است و نه هیچچیز دیگری.
سوال: در سیزدهم دیماه دو سال پیش، چه احساسی داشتید؟
حجت الاسلام علی شیرازی: رفتن حاج قاسم از فراق پدر و مادر برای من سختتر بود. رابطه من و حاج قاسم مانند رابطه دو مسئول نبود که ایشان فرمانده نیروی قدس باشد و من مسئول نمایندگی نیروی قدس باشم. اکثر روزها، هنگامی که میخواستم از مقابل خانه حاج قاسم عبور کنم، میدیدم ماشین ایشان در مقابل خانه است، میایستادم. گاهی اوقات، با آقای پورجعفری قدم میزدم و بعضی اوقات هم مزاحمش میشدم و زنگ میزدم که زودتر بیاید. بعضی اوقات که کاری نداشتم، حتی بیست دقیقه هم منتظر میماندم تا حاج قاسم بیاید و ببینمش بدون اینکه با ایشان کاری داشته باشم. در واقع، حاج قاسم رفیق من بود و به او عشق میورزیدم. بارها علاقهام را به او گفته بودم. ایشان برای من چنین شخصیتی بود. وقتی نبود، دلتنگش میشدم. با آقای پورجعفری تماس میگرفتم و از او میخواستم گوشی را به حاج قاسم بدهد تا من با او صحبت کنم. رفتن چنین فردی از زندگی انسان بسیار سخت است، هرچند جسمش رفته و روحش هنوز حاکم است. آرزویم این است که به او بپیوندم. در عالم رؤیا هم دستش را گرفتم و قسمش دادم، ولی هرچه قسم میدادم، او میخندید. امیدواریم که بتوانیم این مسیری را که این شهید بزرگوار باز کرد، کمی از آن را ترسیم کنیم تا در روز قیامت به حاج قاسم بگوییم ما قدمی برایت برداشتیم.
سوال: ما چگونه مکتب شهید سلیمانی را به نسل جوان معرفی کنیم تا واقعیت این شهید عزیز برای نسل جوان نمایان شود؟
حجت الاسلام علی شیرازی: باید واقعیت حاج قاسم را بگوییم و از همه ابزارهای هنری استفاده کنیم. این حرف را من نمیزنم، حضرت آقا میزنند. ایشان میفرمایند هیچچیز جای کتاب را نمیگیرد. کتاب ماندگار است. شما تا هزار سال آینده هم این کتاب را میتوانید عرضه کنید؛ اما فیلم ماندگاری کتاب را ندارد. گرچه باید از فیلم هم استفاده کنیم و مستندسازی و کلیپ هم داشته باشیم. هر کدام از اینها نقش خود را ایفا میکنند. شعر جای خود را دارد و ما نباید از شعر غافل بشویم، اما ما باید در کتابنویسی بیش از این کار کنیم. برای یک رئیسجمهور ملحد منافق کافر آمریکا هزار جلد کتاب مینویسند، ما الآن برای امام(ره) چند کتاب نوشتیم؟
برای حاج قاسم نیز تعدادی کتاب مفید داریم. حاج قاسم، چهل سال مجاهد بود. من ده سال به او اضافه کردم؛ چون حاج قاسم ۶۳ سال دارد که ۱۳ یا ۱۴ سال قبل از تکلیفش بوده، ولی پنجاه سال با هوای نفسش مبارزه کرد و حقیقتاً یک مجاهد است. این جهاد فقط جهاد اصغر نیست، جهاد اکبر هم هست. خداوند دستش را گرفت و بلندش کرد. ما باید برای کسی که پنجاه سال برای خدا مجاهدتکرده چند هزار کتاب بنویسم. بر روی هر شاخصه از مکتب شهید سلیمانی باید دهها کتاب نوشته شود. این مسئولیت برعهده علمای ما، حوزههای علمیه ما، دانشگاههای ما و مراکز فرهنگی ماست، هرچند بعضی خوششان نمیآید که ما کاری به آن نداریم.
ما چند مرکز فرهنگی در کشور داریم؟ سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، اوقاف، وزارت ارشاد، سازمان ارتباطات، بعضی از تشکیلات فرهنگی دانشگاهی، سپاه، نیروهای مسلح و صدها مرکز فرهنگی دیگر در کشور وجود دارد. آیا ما واقعاً به میزان تکلیفمان برای امام(ره)، رهبری و حاج قاسم کار کردهایم؟ نکردیم! ما دستمان پر است از منابعی که میتوانیم استفاده کنیم و اگر استفاده نکنیم تا ده سال آینده چنین منابعی را هم نخواهیم داشت. امروز تمام مردم و فرماندهان و رزمندگان نیرو قدس و لشکر ثارالله منابع ما هستند. ما باید یک تشکیلات درست کنیم و روی این مقولهها کار کنیم.
ما باید در شأن حاج قاسم فیلم بسازیم. حالا مسئولان فرهنگی ما به این باور دارند؟ یا چون آقا فرمودند مجبوریم این کار را بکنیم؟ ما باید با گوشت و پوستمان برای حاج قاسم کار کنیم. اگر با معرفت وارد عرصه شدیم، آن موقع کار حل میشود. اینکه ما فقط گزارش کار بدهیم و کیفیت را بالا نبریم، مشکلی حل نمیشود. ما باید با دلمان پای کار بیاییم، آن وقت خدا نظر میکند. در رابطه با حاج قاسم هم همینگونه است. من باز تأکید میکنم، ما نباید بگذاریم این وضعی که امروز در رابطه با حاج قاسم بهوجودآمده، کمرنگ شود. اگر کمرنگ شود، کارها کمرنگتر میشوند. ما باید این را روزبهروز پررنگتر کنیم. باید مکتب حاج قاسم روزبهروز پررنگتر شود. باید تمام جهان اسلام ورود پیدا کنند. حاج قاسم، فقط برای ایران نیست. او برای سوریه، یمن، لبنان، افغانستان، بحرین، مصر و حتی آمریکا است. حاج قاسم، در قلب آمریکا و اروپا هم حامی دارد. ما باید در دنیا این زمینه را فراهم کنیم تا روی عظمت حاج قاسم کار شود.
سوال: اگر نکتهای باقیمانده، بفرمایید.
حجت الاسلام علی شیرازی: دانشگاهها و حوزههای علمیه ما باید بهطور جدی روی مکتب حاج قاسم کار کنند. باید زندگی و شاخصهای مکتب حاج قاسم در دانشگاهها تدریس شود؛ حتی دانشجویان و طلاب و روحانیون میتوانند حاج قاسم را اساس پایاننامههای خود قرار دهند. ما باید مشخص کنیم که سالی صدها و یا هزاران پایاننامه برای حاج قاسم نوشته شود. به دانشگاههای ایران هم بسنده نکنیم. باید در تمام دانشگاههای دنیا نفوذ کنیم و مقالات مختلفی با زبانهای مختلف منتشر کنیم. همانطور که حاج قاسم، فرمانده میدان هجوم به قلب دشمن بود، ما باید فکر حاج قاسم را بهصورت فعالانه به سراسر دنیا تکثیر و پخش کنیم.
انتهای خبر/